۱۴۰۲ شنبه ۸ مهر
English
صفحه اصلی
موقعيت تاريخي
شهرستان طبس قدمتي سه هزار ساله در تاريخ خراسان دارد و از لحاظ فرهنگي و گويشي شباهت‌هاي فراواني با مردم استان خراسان رضوي دارا است .
اولين اقوام ساكن طبس و در واقع اجداد طبسي ها دامدار و در غارهاي مجاور چشمه سارها ساكن بوده اند كه هنوز آثاري از آنان باقي است. در دوره هخامنشيان و قبل از آن طبس مرزبان نشين تابع ايالت شاه نشين پارت (خراسان بزرگ) بوده است. در دوره اشكانيان طبس پادگان نظامي مهم مرزهاي غربي آنان محسوب مي شد و گاهي دست بدست مي شده است. در زمان سلوكيان طبس از نفوذ فرهنگي و يورش نظامي آنها بدور ماند و در عين حال به پادگان بزرگ نظامي ايزد خواست (يزد) باج (ماليات) مي داد و در دوره ساسانيان طبس همانند دوره هخامنشيان بود. يزدگرد سوم آخرين امپراطور ساساني در گريز به سمت مرو چند ماه در طبس اردو زد.
در تمام طول اين مدت طبس به عنوان پل ارتباطي شرق ـ شمال شرق با غرب بوده، يعني راه مهم و سوق الجيشي پارت و هگمتانه و شوش و بين النهرين به پاسارگاد از طبس مي گذشته و راهدارها در رباط ها و چاپارخانه هاي بسياري در مسير آن احداث شده بود كه بقاياي برخي موجوداست. در سالهاي 29 هجري قمري سپاه اعراب مسلمانان به فرماندهي عبدالله بن بديل خزاعي از شمال غرب طبس وارد و قلعه چارده (جوخواه امروز) را متصرف شدند و آماده نبرد با سپاه طبس مي شدند. مردم طبس صلح خواستند و با 60000 درهم خراج ساليانه صلح گرديد. اين فتح موجب مسرت فراوان عمر بن خطاب، خليفه دوم شد و دولت ارشد طبس را بعنوان مطلع الفجر و دروازه خراسان ناميدند. در زمان خلافت اميرالمؤمنين مردم طبس به اسلام گرويدند و آن حضرت خراج را به آنان بخشيد. در زمان حكومت امويان و مروانيان وضع به همين منوال سپري شد در حاليكه مالياتهاي سختي از مردم گرفته مي شده است. زيرا كوير سوزان و صعب العبور مركزي يك مانع طبيعي و سخت براي عبور دادن لشكر و تجهيزات محسوب مي شد. طبس از حمله مغول آسيبي نديد و پذيراي مهاجرين بسيار بوده است.
در زمان سلجوقيان، اسماعيليان بر طبس استيلا يافته و قلاع محكمي در كوههاي طبس ساختند. طبس در اين زمان پايتخت اسماعيليان قهستان بوده است و نيز مركز آموزش فدائيان مطلق كه مستقيماً از قلعه الموت دستور مي گرفتند.
سياحاني چند مثل ناصر خسرو قبادياني (445 هـ.ق.) در آن دوره از طبس بازديد و از زيبايي طبس و حكومت گيلك بن محمد به عظمت ياد كرده و از وجود امنيت بسيار و رعايت دقيق احكام شرع سخن به ميان آوردند. با استيلاي تيموريان طبس تابع حراست بوده و سپس با ضعف آن نظام ازبكهاي مهاجم چندين بار به طبس يورش آورده و دختران و پسران بسياري را به قتل رساندند. زيرا در برابر برده شدن و انتقال آنها به بين النهرين مقاومت مي نمودند. در اوايل دوره صفويه مردم طبس سنتي و متعصب بودند و بسختي با شاه اسماعيل صفوي جنگيدند.
بالاخره سلطان شيردم خان از وي امان خواست و از فرماندهان عالي رتبه وي گرديد و بعد به صفت بابرخان حاكم هند درآمد. طبس در دوره صفويه مستقيماً تحت نظارت اصفهان بر بلوك بزرگي از شرق كشور حكومت نمود و همواره گروهي قزلباش براي رفع حمله ازبكان و امنيت طريق الرضا (ع) (راه تجاري نظامي اصفهان ـ يزد ـ مشهد) در طبس مستقر بودند.
محمد افغان با حمايت مالي و تسليماتي كمپاني هند شرقي (انگلستان) شهرهاي شرقي ايران از جمله طبس را گرفت و سپس به كرمان و اصفهان رفت. طبس بعداً توسط نادرشاه از وجود مهاجمين افغاني پاكسازي و نامبرده حاكم جديدي از اعراب شيباني را در طبس به حكومت گمارد كه 7 نسل متوالي تا دوره پهلوي بر طبس حاكم بودند.
از وقايع مهم تاريخي دوران امراي شيباني، مي توان از مبارزات آنان سخن به ميان آورد. در اوايل قرن 13 هـ ق ايل شيباني كه با قاجار مخالفت مي كردند جويمند (گناباد كنوني) و ترشيز (كاشمر كنوني) را گرفته و تا حدود سبزوار پيش رفتند و حاكم نشين طبس از آن دوره به بعد مشتمل بر قلمرو حكومتي شامل دستگردان، بشرويه، تون، بجستان، جويمند، (و احتمالا ترشيز) بوده است.
از ميان امراي شيباني، اميرحسن خان در عمران و آبادي طبس بسيار كوشيد. تالار آيينه نشان، عمارات باشكوه و منبت كاري، استخرهاي آب باشكوه با نوارهاي چرخان و طلاكوب يا سيمكوب، باغها و كوشكهاي باصفا، خيابان بندي طبس و كانال كشي انهار، هرس درختان بر اساس طرحهاي هندي، احداث آب انبارها، احداث حمامهاي بزرگ و تميز و مساجد و تكايا و... از اقدامات وي و دولت يا اعقاب اوست.
در دوره معاصر كه رضا شاه پهلوي (1320-1304) به قلع و قمع حكومتهاي محلي پرداخت، حكومت بني شيبان در طبس نيز منقرض گشت. در اين دوران شكوه و عظمت طبس به فراموشي سپرده شد. گناباد، بجستان، تون (فردوس) و بشرويه از آن جدا شدند، از قلمرو آن كاسته شد، و با ايجاد تقسيمات كشوري جديد «حكومت» به «بخشداري» تنزل يافت. در سال 1316 خورشيدي، شهرستان بزرگي شامل طبس، بشرويه، فردوس، بجستان، گناباد و ترشيز (كاشمر) تاسيس شد. اگر چه در بين مناطق ياد شده، طبس از سابقه طولاني تري در حكومت برخوردار بود، اما دولت، گناباد را [به لحاظ واقع شدن در ميانه اين مجموعه و سه راهي مشهد-زاهدان-كرمان و نزديكي به مركز استان (مشهد)] به مركزيت شهرستان انتخاب كرد.
10 سال بعد بشرويه از بخش فردوس جدا گشت، و از مجموعه آن با طبس و فردوس (مجموعا 3 بخش) يك شهرستان جديد به مركزيت فردوس ايجاد شد. وضعيت اخير نيز فقط 13 سال دوام آورد و در تير ماه سال 1339 «بخش طبس» به لحاظ شايستگيهاي فرهنگي، اجتماعي، معماري و تاريخ باستاني خود به شهرستان ارتقاء يافت. اما با وجود اين ارتقاء، باز هم شهرستان طبس، همچنان از مسير پيشرفت و ترقي بازمانده و در محروميت باقي مانده بود. حكومت مركزي هيچ شناختي از او نداشت و آنچنان كه ديگر شهرهاي تاريخي را ارج مي نهاد به طبس توجه نمي كرد. تا اينكه در سال 1355 فرح (همسر محمدرضا پهلوي) در سفري كه به طبس داشت، به ارزش اين گوهر زمردين خفته در حاشيه كوير و كم توجهي حكومت به آن، اعتراف كرد و جهت جبران مافات، اقداماتي براي بقاي آن و حفظ و حراست از آثار باستاني موجود صورت گرفت. اما چه سود كه اين بار قهر طبيعت دامنگير شهر زيباي طبس شد. دو سال بعد، زلزله مخرب 25 شهريور 1357 طبس را بكلي ويران نمود و حدود 10000 تن قرباني گرفت. آمار رسمي قربانيان اين حادثه توسط مركز آمار ايران 7676 نفر ذكر شده است.
در سال 1380 با تصويب هيأت دولت، شهرستان طبس مشتمل بر دو بخش و هشت دهستان از استان خراسان منتزع و به استان يزد الحاق گرديد . در سال 1381 بخش مركزي طبس به دو بخش مركزي و ديهوك تقسيم شد و در حال حاضر شهرستان طبس داراي سه بخش مركزي، دستگردان و ديهوك مي باشد. (
در زمستان 1391 هيأت وزيران شهرستان طبس را به فرمانداري ويژه ارتقاء داد و آن را از استان يزد منتزع و به استان خراسان جنوبي الحاق نمود.
تاریخ به روز رسانی: 1394/06/17
تعداد بازدید: 23983
کلیه حقوق این پایگاه متعلق به استانداری خراسان جنوبی میباشد.
Powered by DorsaPortal